loading...
لـــــــــاوعــــــــشـــــــق
آخرین ارسال های انجمن
سفیدبرفی بازدید : 36 پنجشنبه 01 بهمن 1394 نظرات (1)

 

عکس‌ عاشقانه

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم…
می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…
تا اینکه یه روز…
علی نشست رو به رومو گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…
گفتم:تو چی؟گفت:من؟
گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟
برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب نداد و گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…
با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره…

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط علیرضا در تاریخ 1394/11/01 و 11:55 دقیقه ارسال شده است

سلام عزیزم مطالب وبلاگت خیلی توپپپپپ و عالیه خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم بیین دوست جون من وبلاگی دارم که در آن لیستی از وبلاگ های پرطرفدار را جمع آوری می کنم خوشحال می شم اسم وبلاگت تو این لیست باشه پس منتظرتم
همیشه موفق باشی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دراین سایت متن وعکس های جدیدعاشقانه به نمایش گذاشته میشود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب چطورن
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 108
  • بازدید سال : 642
  • بازدید کلی : 8,028
  • کدهای اختصاصی