در برگ ریز سرد پاییز دلم
احساس غمگینی و غربت میکنم
اطراف را پاییز در هم میکشد
پاییز در پاییز دلم قد میکشد
پاییز دامن می کشد در باغ احساسات من
در سبزی باغ دلم افسوس باران می شود
باد است و برگه و ریشه ام
باغ است و سوز سینه ام
خورشید کم سو می دمد
خورشید پاییز می شود
من نیز باران می شوم با ابر های تیره ام
بر خاطرات رفته ام
بر روزهای بی کسی
می بارم این دلتنگی ام
پاییز !
در من زرد شد احساس های گرم من
پاییز !
در من می شکست امید های بودنم
پاییز !
از پاییز های بودنم بیزار و بد دل می شوم